خلاصه ی از داستان رمان:
دااستان دباره ی دختریه به اسم ساغرکه مادرشو از دست داده و با نا پدریش زندگی می کنه
ناپدریش می خواد برای عمل پاهاش به مدت یه سال بره خارج از کشور و از ساغر می خواد که تواین یک سال با پسرش که اسمش سامانه زندگی کنه و….
صفحه ی اول رمان:
خوشا دلی که مدام از پی نظر نرود به هر درش که بخوانند بی خبر نرود
طمع در آن لب شیرین نکردنم اولی
ولی چگونه مگس از پی شکر نرود
سواد دیده ی غم دیده ام به اشک مشوی که نقش خال توام هرگز از نظر نرود
زمن چو باد صبا بوی خود دریغ مدار چرا که بی سر زلف توام به سر نرود
دلا مباش چنین هرزه گرد و هر جایی
که هیچ کار ز پیشت بدین هنر نرود
من گدا هوس سرو قامتی دارم که دست در کمرش جز به سیم و زر نرود
تو کز مکارم اخلاق عالمی دگری وفای عهد من از خاطرت به در نرود
سیاه نامه تر از خود کسی نمی بینم چگونه چون قلمم دود دل به سر نرود
به تاج هدهدم از ره مبر که باز سفید چو پادشه پی هر صید مختصر نرود
بیار باده و اول به دست حافظ ده بشرط آنکه ز مجلس سخن به در نرود
دانلود رمان اعتراف عاشقانه از annabella با فرمت pdf
/ازعاشقانه ترین رمان هایی بود که تاالان خونده بودم پیشنهادمیکنم بخونید/
قابل توجه کاربران گرامی:
هرگونه کپی برداری از مطالب و موضوع های قرار گرفته شده توسط پایگاه تفریحی گوگولی 94، و انتشار آن به نام خود و یا ذکر منبع شرعا حرام بوده و عرفا پیگیری خواهد شد.
کاربران عزیز! ارائه مطالب جز درد و زمان هزینه نیز دارد خواهشا کپی رایت
را رعایت کنید